گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۲ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

رفتار و صحبت کردن که مثل لباس و ظرف نیست. که ادم قایم کنه بزاره تو کمد درش رو هم ببنده بگه میزارم وقتی یکی اومد خونم لباس نو داشته باشم جلوش بپوشم ظرف خوب داشته باشم برا جلو مهمون.

همه وقتی دارن حرف میزنن اون لحظه دارن بهترین خودشون رو میگن... حداقلش این هست که اون لحظه بهتر از این نمیتونه به نمایش بگذاره. بهتر از این نمیتونه رفتار کنه.

وقتی دیدی مثل گاو رفتار میکنه هی عین گاو مااااااا مااااااا میکنه و اصلا نمیشنوه و نمیفهمه که تو چی میگی , بکش کنار... 

درگیر شدن با گاو و الاغ  و یه خروس جنگی بی اعصاب که هنر نیست.

بکش کنار... 

تایید کن حرفش رو ...

اساسا هر موقع دیدی میتونی با جواب ندادن هم , کارت رو پیش ببری و به اهدافت برسی جواب نده. اصلا از زبانت استفاده نکن. تو برنامه ات رو دنبال من. درگیر نشو... 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۹ ، ۱۹:۱۲
مسافر

مگه میشه ادم از چیزی متنفر باشه ,بعد بتونه راجع به فوایدش فکر کنه؟

بهتره بگم مگه میشه ادم از کارهایی که یه نفر میکنه یا اثاری که یه چیزی داره متنفر باشه بعد بتونه به فوایدش و اینکه اره اگر این نبود فلان میشد بهمان میشد فکر کنه؟

با تمام وجودم از افتاب شهرم متنفرم... همیشه باعث کلافگی و سردردم شده. اصلا یکی از دلایلی که از شهر مادریم(شایدم پدری. کدومش رو میگن؟) بدم میاد همین اب و هواش هست. اخرین باری که ازش لذت بردم یادم نمیاد. الهی شکر که زمستونه... که البته توی همین زمستون هم بعضی از روزا ابن خورشید یه جوری میتابه ادم فکر میکنه پدرکشتگی داره با ادم... مثل امروز... 

تنها جایی از خونه رو که تونستم پیدا کنم که هوا به اندازه ی کافی جریان داشته باشه نور خورشید زیاد نباشه یه میزی باشه بتونم بشینم روش اشپرخونه هست. که البته اینم به خاطر این جوشکاری کنار خونه و رفت و امد nتا ماشین و موتور و ... خیلی پرفکت نیست. در واقع افتضاحه...

 

هشتگ: تا قبل از ساعت دوازده امشب باید دو تا گزارش‌کار تحویل بدم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۹ ، ۱۵:۲۵
مسافر