گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۴ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

سر کلاس یکی از استادهای این ترم مجموعه احساساتی رو تجربه میکنم شبیه به مجموعه احساسات یک پسر فقیر که عاشق دختر پادشاه شده. دختر پادشاه که مغرور هست . از وجود این پسر و احساسش و حساس بودنش اگاه نیست...

همین قدر غمگین

همین قدر ناامید

همین قدر رویایی

 

+ احساس بی کفایت بودن و بلد نبودن و اینکه چرا من اون قدری که باید نمیتونم سوالات رو خوب پاسخ بدم و ....

+توی پرانتز بگم که من قوی ترین دانجشوی اون کلاس هستم.و پاسخ هام  خیلی وقتها بهتر از کل کلاس هست.(نکنه توهم قوی ترین بودن دارم؟ شاید هم قوی ترین نباشم... آره شاید نباشم)

+ شاید بهتر باشه که بیخیالی طی کنم. ولی فیدبک مثبت گرفتن از یه استاد سخت گیر که به چیزی که گیر نده نیست لذتی داره که برام با کمتر چیزی قابل مقایسه هست. 

+فکر میکنم هیچ چیز به اندازه ی سطح علمی وسواد یه ادم نمیتونه من رو تحت تاثیر قرار بده. و مجذوبم کنه.

+سر کلاس این استاد از ادامه تحصیل منصرف میشم. اصلا سر کلاسش مجذوب تحصیل و علم نمیشی و پانزده دقیقه یکبار احساس بی ارزشی میکنی. اینقدر که میکوبه دانشجو رو...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۱۱
مسافر

توی سیستم‌های عاملگرا (Agent Oriented) هر عامل (Agent) خودش به تنهایی و کاملا مستقل راجع به تمام مسائل مربوط به خودش تصمیم میگیره. راجع به مکان بودنش. اینکه روی کدوم یک از ماشین های موجود بره و مستقر بشه. اینکه چه نوع رفتاری داشته باشه. وقتی ماشینی که عامل روش هست خیلی شلوغ باشه عامل مکانش رو عوض میکنه. اینقدر این عامل ها جا به جا میشن که در نهایت یه سیستم پایدار حاصل بشه. اینطور هم نیست که بعد از یه مدت زمان خاص و یا بعد از یه تعداد مشخص جابه جایی سیستم عاملگرا به پایداری برسه. 

گاهی فکر میکنم کاشکی ما ادم ها هم مثل همین عامل‌ها بودیم. 

کاشکی Agent بودیم. کاشکی احساس نداشتیم. که وقتی یه جابه‌جایی جواب نمیده و میفهمیم که باید جامون رو دوباره عوض کنیم غم‌زده نشیم. دل مُرده نشیم. افسردگی نگیریم.هی نگاه نکنیم که اینجایی که برای رسیدن بهش کلی زحمت کشیدیم کلی با خودمون کلنجار رفتیم حالا دیگه جواب نیمده و باید جابه‌جا شیم.  فقط  انالیز کنیم ببینیم بهترین ماشین بعدی که میشه روش مستقر شد کجاست... فقط هی اون کاری که باید انجام بدیم رو انجام بدیم. اینقدر انجام بدیم که به پایداری برسیم. 

اگرم نرسیدیم دیگه بینش احساس شکست نکنیم. فقط هی جابه‌جا شیم. هی اون کاری که باید انجام بدیم انجام بدیم. بینش هیچی نباشه.... هیچی نباشه... نباشه...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۱۷ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۴۴
مسافر

بخش قابل توجهی از عید رو گذاشتم سر یکی از درسها. نمیتونم بفهمم من کند هستم و یا سوالات این درس سخت هستن. احساس میکنم تمرکز کافی ندارم و ذهنم fresh نیست. احساس میکنم تمام سوالات رو اگر کسی بود که با یه جمله راهنماییم کنه خیلی وقت پیشا جمع شده بود. 

سه روز دیگه بیشتر از تعطیلات باقی نمونده و کلی کار نکرده دارم. 

کلی کار علاوه بر کار های واجب برای خودم تعریف کرده بودم که نرسیدم انجامشون بدم. 

میتونم برای این سوالات برم و از گریدر درس سوال بپرسم ولی هم غرورم اجازه نمیده و هم یه ترسی دارم که سوالام ساده و ضایع باشه... توی فضای فنی مهندسی بای دیفالت پسرها دست بالا تر گرفته میشن. چه برسه که بخوای ابراز ناتوانی هم بکنی(دوست ندارم وقتی جواب یه چیزی رو پیدا نمیکنم برم راحت از کسی بپرسم. چون وقتی کسی میاد یه سوال ساده ازم میپرسه فوری میزارم به پای راحت طلب بودنش... و حالم بهم میخوره بخوام بهش جواب بدم. به خودم میگم این چرا گوگل نمیکنه. ). مخصوصا توی چیزهایی که یا برنامه نویسی هست و یا بوی برنامه نویسی میده و به برنامه نویسی مربوط هست. 

خسته نیستم. ولی خیلی وقتها احساس ناامیدی میکنم و از اینده میترسم. 

دارم تلاشم رو میکنم. و خودم رو با چنگ دندون میکشم بالا. 

دارم تلاش میکنم که جزء بهترین ها باشم. که اگر فرصتی بود بتونم رقابت کنم و اون فرصت رو به چنگ بیارم... خیلی وقتها ناامید میشم. خیلی وقتها حسرت یه سری از امکانات و موقعیت ها رو میخورم. موقعیتهایی که ندارم. ولی به خودم میگم تو بهترین الانت باش. بهترین همین موقعیت فعلی. تا اگر فرصتی بود عین یه نهنگ کوهان دار که میخواد نیم تن کریل رو ببلعه اون موقعیت رو ببلعی...

میدونی ادم ها کی خوب درس میخونن ؟

موقعی که هیچ اپشن دیگه ای به جز درس نداشته باشن... موقعی که درس و خوب درس خوندن تنها ریسه ی امیدی باشه که بتونن بهش چنگ بزنن... موقعی که به این فکر میکنن که تنها راه و کم هزینه ترین راه پیش روشون همین درس خوندن هست. 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۰ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۰۷
مسافر