گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۱۱ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

تا حالا شده بین اعتقادات مذهبی و شخصیتون با حقی که داره ازتون ضایع میشه بمونید؟

و واقعا دلتون بخواد بدونید یعنی بهینه ترین رفتار ممکن توی این شرایط چی هست؟

بزارید یه مثال بزنم. 

طبق اعتقادات شخصی و مذهبی شما پدر و مادر جایگاه بالایی دارن. حالا فرض کنید همین پدر و مادر دارن حقی رو از شما ضایع میکنن. دارن میرن روی اعصاب شما. با یه رفتار جزئی. مثلا داری درس میخونی نیاز به سکوت داری ولی پدرت نشسته به دعا خوندن با سوز و اه و ناله.... خیلی روی اعصابت هست. هیلی بدت میاد. اصلا تو از این مدل دعا خوندن که انگاری غم عالم و ادم بشینه روی دلت بدت میاد... چی کار کنیم؟ کسی پیشنهادی داره؟ 

تذکر بدیم؟ گلگی کنیم؟

من فعلا توی اتاقم نشستم و هندسفری گذاشتم و یه اهنگ لایت دارم گوش میدم. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۰ ، ۱۹:۵۶
مسافر

یه روزایی هم هست از ته قلبت از عمیق ترین جای وجودت رو میکنی به اسمون و میگی:

خدایا به حق این روزایی که سختی کشیدیم و با کسایی زندگی کردیم و دم‌خور بودیم که دلمون نمیخواست زندگی کنیم و دم‌خور باشیم, هر چه زودتر برسون اون روزایی که با کسایی که باهامون هم مسیر هستن و هم روحیه هستن دم‌خور باشیم و زندگی کنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۰ ، ۱۷:۲۰
مسافر

چشم فروبسته اگر واکنی

در تو بود هر چه تمنا کنی

 عافیت از غیر نصیب تو نیست

غیر تو ای خسته, طبیب تو نیست

از تو بود راحت بیمار تو

نیست به غیر تو پرستار تو

چاره ی خود کن که حبیب خودی

چاره ی خود کن که طبیب خودی

غیر که غافل ز دل زار توست

بی خبر از مصلحت کار توست

رهی معیری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۰ ، ۱۴:۱۴
مسافر