گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۵ مطلب با موضوع «تو چی فکر میکنی؟» ثبت شده است

این پست اینجا بمونه به یادگار از اولین روز اردیبهشت ماه ۱۴۰۲.

از بهار ۱۴۰۲ که تنها تفریح و دلخوشی امثال من که یه مشت دانشجو بودیم، پیاده روی های سمت اِرم بود. ایستادن و گوش کردن به موسیقی های خیابونی ارم . گیتار زدنا. باهم خوندنا. که اونم به لطف پلیس و گشت، کاسه کوزه ی اونا، ایضا تفریحات ما رو زدن شکستن و بردن.

همه جای دنیا موسیقی خیابونی یه سبک از موسیقی هست. یه مشت ادم وایسن گیتار بزنن و یه عده ی هم همراهی کنن و بخونن چه اخلالی در نظام پیش میاد که نمیزارین؟

نظامتون به چه چیزایی وابسته‌ست!!!

درسته که باید بگم خدا لعنتتون کنه. ولی بعد از گفتن این جمله، این حقیقت رو باید یاداور بشم که، هیچ چیزی با زور و اجبار دووم نمیاره.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۲۶
مسافر

هر بار خبر رفتن یکی از اشناهای قدیمی یا نزدیک رو میشنوم به فکر فرو میرم.

به فکر فرو میرم و هم زمان یکی در گوشم زمزمه میکنه که : تو عقب نیستی؟ عقب نمونی؟

یه جوری شده هر بار یکی میره ،ادم احساس میکنه با موندنش داره در رفتنش تنبلی میکنه!!! احساس میکنه عقب هست. کم هست. 

#اپلای

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۰۰ ، ۲۰:۵۵
مسافر

تا حالا شده بین اعتقادات مذهبی و شخصیتون با حقی که داره ازتون ضایع میشه بمونید؟

و واقعا دلتون بخواد بدونید یعنی بهینه ترین رفتار ممکن توی این شرایط چی هست؟

بزارید یه مثال بزنم. 

طبق اعتقادات شخصی و مذهبی شما پدر و مادر جایگاه بالایی دارن. حالا فرض کنید همین پدر و مادر دارن حقی رو از شما ضایع میکنن. دارن میرن روی اعصاب شما. با یه رفتار جزئی. مثلا داری درس میخونی نیاز به سکوت داری ولی پدرت نشسته به دعا خوندن با سوز و اه و ناله.... خیلی روی اعصابت هست. هیلی بدت میاد. اصلا تو از این مدل دعا خوندن که انگاری غم عالم و ادم بشینه روی دلت بدت میاد... چی کار کنیم؟ کسی پیشنهادی داره؟ 

تذکر بدیم؟ گلگی کنیم؟

من فعلا توی اتاقم نشستم و هندسفری گذاشتم و یه اهنگ لایت دارم گوش میدم. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۰ ، ۱۹:۵۶
مسافر