گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۱۵ مطلب با موضوع «لمس روزهای سخت» ثبت شده است

زندگی توی ایران طاقت فرسا شده. خیلی هم. میخوام فرار کنم. و بعد همین کارهایی که قرار هست اینور انجام بدم رو یه جای دیگه انجام بدم. دارم کد میزنم. کد پایان نامه ام. بعد باید پکیج نصب کنم. pip پکیجم رو نصب نمیکنه. چون vpn ندارم. میخوام vpn بگیرم. خود سایت خرید vpn، بدون vpn بالا نمیاد. اصلا من نه حساب دارم و نه بیت کوین. حالا دور و برم کسی رو دارم که پول بهش بدم و برام اکی کنه (گرچه همین مرحله‌ی گفتن به کسی هم کم داستان نداره). 

خلاصه کنم. تهوع اور هست شرایط. هر بار میام یه ذره امیدوار بشم به کار کردن توی ایران، به این نتیجه میرسم که نه. بهتر هست برم. و بعد اونجا کار کنم. و اونجا باشم. 

 

۲۶ تیر ۰۲ ، ۱۵:۴۵
مسافر

مسائل مربوط به خوابگاه و فکر و خیال های بعدش، بهم احساس خشم، تنفر، بدبختی و استرس میده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۲ ، ۱۲:۱۳
مسافر

از ساعت ده و ربع امدم ازمایشگاه. که اینجا سرچ کنم. که بفهمم چطوری باید ابتدایی ترین الگوریتم ماشین لرنینگ رو ، یعنی SVM رو، روی دیتاستم اپلای کنم. یه دونه ویدیو نتونستم از یوتیوب ببینم. حتی یه دونه. چون VPN خوب ندارم. یه VPN دارم روی گوشی. napsternetv. این خوب کار میکنه. یعنی در واقع گاهی اوقات کار میکنه و خوب بهتر از هیچی هست. گفتم یه شبیه ساز اندروید نصب کنم روی مک‌م. که بتونم این VPN رو روی لپ تاپ داشته باشم. خود اون شبیه ساز ۸ گیگ فری میخواست واسه نصب. منم حافظه نداشتم. یکی دو تا ویدیو حذف کردم که جا داشته باشه واسه نصب. رم حداقل ۲ و در بهترین حالت ۸ گیگ میخواست. رم من ۴ هست. بله ۴ هست! تمام پنجره ها تمام برنامه ها ،هر چی که بود و نبود رو بستم که فقط این بتونه نصب شه.

ولی خوب نمیشه. 

پس من نمیتونم VPN داشته باشم. 

نمیتونم درست سرچ کنم. حتی بعضی از سایت های خیلی خوب باز نمیشه. VPNمیخواد. یا نصف باز میشه. متن هست. عکس هاش نیست. خیال پردازی کنم راجع به عکس ها؟

پس یاد نمیگرم. 

پس نمیتونم کار انجام بدم.

پس پایان نامه پیش نمیره.

پس گزارش پیشرفتی نیست

پس پروپوزال ثبت نمیشه

تا پروپوزال ثبت نشه نمیتونم واسه ترم جدید واحد پایان نامه رو اخذ کنم.

پس انتخاب واحدی نیست. 

تا انتخاب واحد نباشه، امور خوابگاه تو رو دانشجو نمیدونه.

پس ممکن هست خوابگاه رو ازت بگیرن و مجبور بشی تخلیه کنی. 

اگر قرار باشه تخلیه کنی و بری شهر خودت از کلی چیزا محروم میشی.

کمترین اون چیزا سوال پرسیدن از بچه ها و کمک گرفتن ازشون هست. 

.

.

 

+اینها بخشی از روزمرگی های یه دانشجوی ارشد توی یکی از دانشگاه های دولتی تقریبا مطرح این کشور هست.

+احساس بدبخت بودن میکنم. احساس بی کس بودن و تنها بودن و پناه نداشتن. 

+یعنی روزهای خوب میاد؟ که پروپوزال ثبت شده باشه؟ که پایان نامه رو به روال باشه؟ که من مقاله ام چاپ شده باشه؟ که تافل یا ایلتس‌م رو گرفته باشم؟ که اپلای گرفته باشم؟ که دورم پر از ادمای شاد و به درد بخور باشه؟ که یه لپ تاپ خفن داشته باشم؟ که با حقوق خودم خریده باشمش؟ خونه ی خودم رو داشته باشم و درگیر اینکه وای نکنه منو از خوابگاه بندازن بیرون نباشم؟ 

+ میدونی. من ادم سختی ام. 

 

۰۴ اسفند ۰۱ ، ۱۴:۴۴
مسافر