گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۶ مطلب با موضوع «یکی را دوست میدارم» ثبت شده است

مثلا یکی از شب های همین تابستان باشد. ساعت ۲۰:۰۰. خورشید دست از سرمان برداشته باشد. با کلی وسواس و دقت، آن شال پلیسه‌ی آبی را با  مانتوی سفید و  آن شلوار گشاد آبی سِت کنم. کیف و کفشم هم سفید باشد. آرایش خیلی خفیفی داشته باشم. ادکلن wood را زده باشم. منتظر رسیدن "تو" باشم. اسمت روی صفحه ی گوشی پیدا شود. بردارم. آماده باشم اما بگویم: " پنج مین دیگه دم دَرم. رسیدم بهت ". مثلا دارم تو را منتظر میگذارم. برای اخرین بار سراندرپای خودم را در آینه ی قدی برانداز کنم. لاحول ولا قوه الا بالله بخوانم که خدا مهرم در دل تو، و مهرت در دل من را زیاد کند. 

در را باز کنم. پشت در با یک شاخه گل رز سفید درشت که طراوت از روی آن برایم دست تکان میدهد،  ظاهر شوی. ترکیب صورت زیبات، چشمان پاک و معصومت پشت آن عینک مشکی کائوچویی مستطیلی، موهای خرمایی رنگ فرفری‌ات، همه چیز را از یادم ببرد... نگاهت کنم. نگاهم کنی. و بی هیچ کلام اضافه‌ای سوار ماشین سفید رنگت شوم. همان ماشینی که بارها و بارها، تنها شاهدِ ترک برداشتن ِ شیشه‌ی تنهای‌ام در حضورت بوده است. چیزی بر زبان نیاورم ؛ اما تمام وجودم غرق لذت باشد. بام شهر برویم. عشاق دیگر هم انجا باشند. حرف بزنی و صدات مانند شرابی صد ساله باشد. بوی ادکلنت را با بهشت خدا عوض نکنم. اینقدر وجود لطیفم در حصار پرقدرتِ تو احساس امنیت کند که شرم فرو ریزد.

دعا کنی ای کاش همیشه برای تو بمانم. قند و هِل در دلم اب شود. حرارت از گردنم بیرون بزند. روحم بخواهد تا ابد این لحظه کِش بیاید...

 

+یک رویا نوشت عاشقانه عارفانه

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۱ ، ۲۰:۳۵
مسافر

روزهای قبل از پریودی باید حداقل ۵ الی ۱۰ برابر تلاش کنی فقط و فقط برای اینکه خودت رو جمع کنی بتونی روتین هات رو انجام بدی. روتین ها میشن همین ارائه ها و هم ورک ها و کوییز های از قبل اعلام شده و یا ناگهانی... همین سوال پرسیدن اساتید و جواب دادن های تو... همین نشستن پای سرچ و سرچ و سرچ و سرچ و....

روز سخت میتونه اون روزی باشه که روزهای قبل از پریودی رو داری میگذرونی... پر از هجوم افکار منفی هستی... انواع افکار منفی... از شک کردن به توانایی ها و مهارت هات گرفته تا مقایسه کردن خودت با دیگران... دیگرانی که زندگیشون شباهتی به تو نداره... در حالی که این احساسات منفی رو داری باید همشون رو کنار بزنی .و بشینی پای درس. چرا؟ چون فردا ارائه داری. ماهی یه بار پریود هست. به خاطر هر پریودی اگر قرار باشه یه هفته از دست بره میدونی میشه چند تا همورک و کوییز و سوال جواب سر کلاسی و امتحان و ارائه ؟ میدونی اینا میشه چند نمره؟

خلاصه‌اش کنم... بلند شدم دست خودم رو گرفتم و نشوندم پای درس...

با یه ماگ بزرگ شیر کاپوچینو... که روش نوشته :

love you more , day by day

#خودمو دوست دارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۰ ، ۰۰:۳۹
مسافر

پول خوبه!

شهرت خوبه!

زیبایی خوبه!

عشق حتی!

اگر جنبه اش رو داشته باشیم!

اگر "درگیر و وابسته‌اش" نشیم!

هر کدوم از این بالایی ها 

پتانسیل اینو داره که ادم رو تو خودش غرق کنه!

همه‌اش خوبه

اگر غرق نشیم!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۲۷
مسافر