- کلکسیون چیزهایی که توی این مدت بهم فشار اورده:
اقای هم ازمایشگاهی: من یه روز واسه این وقت گذاشتم تو چطور چند ماهه داری روی این کار میکنی؟
استاد: اینجا بهتون خوش گذشته ها....سریعتر به ریزالت برسید.
مادر خانواده : !@#$%^&*
خواهر خانواده : تا نگاه کنی ۳۰ رو رد کردی. لعنتی اینجا ایرانه. ۳۰ رو که رد میکنی اصلا رنج خاستگار عوض میشه. ۵ تا چیز باهم جور نمیشه. سن مامان و بابا هم داره میره بالا.
برادر خانواده: با رفتارش میفهمونه که : من دارم زندگی خودم رو میکنم. حالا دو سه ماه هم خبری از تو نداشتم نداشتم. در ضمن موندتون رفته بالا !!!
پدر خانواده: nothing
هم اتاقی جدید: من یه اراکی هستم که خرناس کشان در شب میخوابم. ممکن هست حتی بعدا برات سوپرایز های جالب تری هم داشته باشم.
اقای کیس ازدواجی: من ۲۲ بهمن به خاطر امر رهببب ر میرم در حد ۲-۳ دقیقه شعار میدم برمیگردم. راجع به توحید مطالعه دارم. یه ادم اهل قناعت هستم که جوری قناعت میکنم که، وقتی با تو هستم ،در یک جایی مثل بالکافه ،دمنوش سفارش میدم !!! و به زووووور یه فرنچ تست بیکن میگیرم واسه هر دومون. یه شاخه گل هم دستم نیست وقتی میام ببینمت.
خانم هم ازامایشگاهی: سوال مضخرف میپرسه: میرسی اسفند دفاع کنی؟