گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

آرزوهای کوچک یا بدیهیات

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۱۹ ب.ظ

یکی از آروزهای فعلیم (فانتزی فعلیم) این هست که وقتی شامم رو خوردم و روتین دهان و دندان و پوستم رو انجام دادم، وقتی ساعت داره کم کم ۲۲:۱۵ رو نشون میده، بزنم بیرون. شهر رو با ماشین خودم زیر پا بزارم. 

اون موقع، هر وقت که خسته شدم  برگردم خونه و بخوابم. 

 

+شاید خیلی چیز بدیهی به نظر برسه. برای خیلی ها ارزو نباشه. 

ولی خوب بنده الان نه ماشینش رو دارم و نه اینکه میتونم ۲۲:۱۵ بزنم بیرون. چون ۲۱:۳۰ اخرین تایم ورود به خوابگاه هست. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۱/۳۱
مسافر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی