گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

تجربه نوشت (۳۲)

جمعه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ۰۳:۴۶ ب.ظ

بازه ی بین دو ترم که بچه های واحد ها جا به جا میشدن، مسئول خوابگاه اومد بهم گفت یه واحد ۴تخته هست. بیا برو اونجا. یه واحد دیگه هم هست ۶ نفره هستن اونجام خوبه. جابه جا شو. اون موقع سریع خیلی تند رد کردم پیشنهادش رو. و الان یه جورایی پشیمون هستم.

احساس میکنم عمده ی جواب منفیم از جنس لجبازی و سفت یه جایی موندن بود. تحلیل نکردم که اونجا چه مزیت هایی داره اینجا موندن چه معایب سنگینی برام داره. متاسفانه راه بازگشتی نیست. 

نتیجه گیری=> وقتی حتی برنامه ات رو ۱۰۰ درصد چیدی اینقدر یه ضرب و سفت نگو نه. مگه فکر کردن چی از ادم میگیره. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۲۰
مسافر