گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۸ مطلب با موضوع «عصبانی‌ام» ثبت شده است

ادامه ی پست قبل اصلا خوب نبود.

برگشتم خوابگاه و دیدم بچه ها توی محوطه دارن شعار میدن.

وقت ورود به محوطه هم، هیچ وقت کارت دانشجویی چک نمیکردن که اینبار کردن. 

بهشون join شدم. و اینقدر شعار دادیم که با گلو درد خوابیدم. 

با گلودرد و اضطراب و استرس.

مانتویی که تنم بود رو رسما نمیتونم دیگه توی این شهر بپوشم. 

دیشب وقتی میخواستم بخوابم، هیچ اثری از اون حسای خوبی که دیروز بعد از ظهر، نزدیکای غروب داشتم، نبود. پر بودم از ترس، دلهره و گیجی... 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۰۱ ، ۲۰:۰۱
مسافر

تا حالا شده از میزان پرحرفی یه نفر، هم از نظر کمیت هم کیفیت و هم محتوا ، به ستوه بیاین؟ و دلتون بخواد وقتی این مدتی که با اینها برخورد دارین تموم شد ، تا ماه های ماه، اصلا باهاشون هم کلام نشید و نباشید در محیطی که اینها هستن؟ از بس که سمی هستن؟ 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۲۸
مسافر

نمرات ترم قبل رو بلاخره حضرات استاد وارد کردند. 

کاشکی تامی شِلبی بودم. 

اون موقع همه نمره هام ۲۰ بود و میترسیدن حتی ۲۵ صدم ازم کم کنن.

نه مثل الان که همین طوری یه نمره ای زدن و تو میترسی حتی بپرسی که الان چطوری حساب کردین این نمره رو؟ گریدری چقدر بوده؟ پایانی چقدر بوده؟ چطوری حساب کردی دادی ۱۲ ؟!!

اگر تامی شِلبی بودم هیچ وقت نیاز نبود درخواست کنم که برگه ی تصحیح شده ی امتحانم رو برام بفرستن. تازه وقتی هم برگه ام رو میفرستادن خیلی صریح و واضح عرض نمیکردن که در صورت داشتن تقاضای بی مورد ، تمامی ارفاق ها حذف میشود!!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۰ ، ۲۳:۰۲
مسافر