گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۲ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

وقتی از یکی دلخوری:

۱- نزار دلخوری ها، خودخوری ها جمع بشه جمع بشه، بعد یهو برو تو صورت طرف منفجر شو!!!

۲- توی حرف زدنت حین بیان اعتراضت و یا حتی دعوا، یه سری چیزها رو اصلا نگو. چیزهایی که بوی تحقیر کردن بده. شخصیت طرف رو نشونه بره. بخوره تو دلش. دستاوردهاش رو ببره زیر سوال. بوی قضاوت بده. بوی تحقیر و توهین بده. قیچی نزن وسط رابطه.

دل و قلب متاسفانه اگر شکست دیگه شکسته. شکستگی های قلب رو فقط میشه نادیده گرفت. هیچ وقت فراموش نمیشه (به نظر من). باهم در ارتباط خواهید بود ولی هیچ وقت دیگه رابطه تون مثل قبل نمیشه. طرف قلبش شکسته. مثل چایی که از دهن افتاده. فقط رنگ داره. نه عطر داره نه مزه. 

۳- اگر توی یه دعوایی ، بحثی چیزی ،بزرگواری کردی ،هیچ وقت فکر نکن الان طرفت شرمنده و نادم و پشیمون هست و از این به بعد ملو رفتار میکنه. ممکنه یارو نه تنها شرمنده نشه بلکه حالت پیروزی هم به خودش بگیره. بلکه برعکس طلبکار هم باشه! 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۱ ، ۱۵:۵۷
مسافر

دیروز یاد گرفتم ، به جای تمرکز کردن روی ادم ها، روی رابطه ام با اون ادم و سود و زیان خودم تمرکز کنم. 

متوجه شدم که من نازک نارنجی هستم. وقتی یه چیزی از یک نفر میخوام و بار اول بهم نمیده ، از سمت کسی بی محلی میبینم یا کلا اشتیاقی در طرف برای ارتباط با خودم نمیبینم، از دست اون ادم ناراحت میشم و کلا پرونده ی ارتباط رو میگذارم کنار. و هیچ وقت برای برقراری ارتباط و خواستن دوباره ی اون چیزی که از طرف میخواستم تلاش نمیکنم. اسمش رو هم میزارم غرور! در صورتی که این توهم هست.  این یه رفتار ناکارامد هست. این بلد نبودن هست. بلد نبودنِ تعامل و ارتباط سالم.  

متوجه شدم که بهتر هست کمی خودخواه و به قولی پوست کلفت باشم. 

روی چیزهایی که ادم ها برامون دارن باید تمرکز کرد. 

چیزهایی که باهم رد و بدل میکنیم.

فکر ها ، احساسات و هیجان هایی که موجب میشه پیش خودم بگم اره این به من کم محلی کرد، این جواب منو نداده، این اصلا اگر من دو ماه هم بهش زنگ نزنم نمیگه مسافر مرده هست یا زنده، اشتباه و ناکارامد هستن برای زندگی در این دنیا!

 

+هیچ کس توی این جامعه و دنیا، نمیگه: " سلام . بیا. من میخوام باهات در ارتباط باشم و بهت کمک کنم ". هیچ کس!

+شاید این چیزا خیلی بدیهی باشه . ولی زندگی رو همین بدیهیات شکل میدن. این بدیهیات رو یکی توی ۶ سالگی بر اثر تربیت خانوادگی میفهمه. یکی ۱۶ سالگی. یکی ۲۷-۲۸ سالگی...همین طور شما برو بالا...

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۰۱ ، ۱۰:۳۱
مسافر