گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

آخرین مطالب

بازه ی بین دو ترم که بچه های واحد ها جا به جا میشدن، مسئول خوابگاه اومد بهم گفت یه واحد ۴تخته هست. بیا برو اونجا. یه واحد دیگه هم هست ۶ نفره هستن اونجام خوبه. جابه جا شو. اون موقع سریع خیلی تند رد کردم پیشنهادش رو. و الان یه جورایی پشیمون هستم.

احساس میکنم عمده ی جواب منفیم از جنس لجبازی و سفت یه جایی موندن بود. تحلیل نکردم که اونجا چه مزیت هایی داره اینجا موندن چه معایب سنگینی برام داره. متاسفانه راه بازگشتی نیست. 

نتیجه گیری=> وقتی حتی برنامه ات رو ۱۰۰ درصد چیدی اینقدر یه ضرب و سفت نگو نه. مگه فکر کردن چی از ادم میگیره. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۲ ، ۱۵:۴۶
مسافر

دیدن کسی که تو نیست،

حرف زدن با کسی که تو نیست،

نگاه کردن به کسی که تو نیست،

غذا خوردن با کسی که تو نیست،

خندیدن با کسی که تو نیست،

درد و دل با کسی که تو نیست،

پیام دادن

بیرون رفتن

انواع معاشرت

هر چه که هست 

با کسی که ،

تو نیست،

مرا قدری مچاله میکند. 

 

+قدر: خیلی زیاد

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۰۲ ، ۱۷:۲۶
مسافر

فکر و احساس میکنم که:

عموما دو دسته ادم، خوبی هایی که یک فرد در گذشته و زمان حال در حقشون کرده و میکنه رو فراموش میکنند:

۱- نامرد ها 

۲- احمق ها

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۵۵
مسافر