گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

آخرین مطالب

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

شماره۱: هیچ وقت خانواده ی پدریت رو جلوی همسرت گنده نکن. که بعدا بخوای به خاطر گنده کردنت دروغ بگی و یا توی یه سری چیزا بمونی و اعصابت خورد بشه.

 

شماره ی ۲: هیچ وقت همسرت رو جلوی خانواده ی پدریت کوچیک نکن. اگر مساله و مشکلی دارین و یا رفتاری داشت که باهاش مشکل داشتی کلا عیب و نقصی داشت به خانواده ی پدریت مادرت خواهرات و ... نگو.

بعدا واسه خودت بار روانی ایجاد میشه. دیگه همسرت رو اون جوری که باید حساب نمیکنن و وقتایی که تو عاشقانه همسرت رو دوست داری بابت اینکه اون احترامی که مد نظرت هست و اون شانی که میخوای رو از سمت خانواده ی پدریت دریافت نمیکنه اذیت میشی.

 

شماره ی ۳: از ابتدای ازدواجت "یک خانواده ی دو نفره" رو برای همسرت خانوادش و خانوادت جا بنداز.

اینکه یک خانواده ی مستقل هستید. برای بیرون رفتن مسافرت رفتن- خرج و مخارج -هزینه ها- دیزاین خونه- ماشین خریدن- زمان عروسی- رفت و امد ها و... قرار نیست با کسی هماهنگ کنید. 

 

هشتگ: یادگیری از زندگی بقیه .

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۵۲
مسافر

بلاگردون چالش گذاشته. 

کسی من رو دعوت نکرده. از وقتی هویتم رو عوض کردم که راحت تر بنویسم حجم قابل توجهی از ارتباطات مجازیم کم شد. 

میرفتم وبلاگ دوستام کامنت میزاشتم میدیدم عه طرف رسمی جواب داد. تعجب میکردم یکم ناراحت میشدم.بعد یادم میومد من دیگه ...... نیستم. من مسافرم. من یه هویت جدیدم. کل این فرایند تعجب کردنم و ناراحت شدنم و فهمیدنم و ... چند ثانیه بیشتر طول نمیکشید.

بگذریم. 

دلم خواست توی این چالش شرکت کنم.

اینم از قاب دلخواه خانه ی من.

بالکن خونه ای که یک هفته ای هست درش مستقر هستم. توی شهری که دانشجو شدم.

و هفته های اینده هم احتمالا توی همین خونه باشم تا خوابگاهم اکی بشه. و برم خوابگاه. 

غروبای دلربایی داره. 

از بالا که پایین رو نگاه میکنم وجودم غرق یه لذت همراه با حسرت میشه.

دلم میخواست چند تا چیز نبود و به جاش چند تا چیز دیگه بود. 

مثلا کرونا نبود. یه ماشین بود. با یه ادم هم روحیه و پایه. با هم میرفتیم همون جایی که من دوست داشتم.

حرف میزدیم. سکوت میکردیم. خیره میشدیم. نفسسس میکشیدیم. نفسهای عمیق... توی راه رفت و برگشت هم اِبی گوش میدادیم. اهنگ "جاده های نرفته"...

++هر کی خوند این پست رو دعوت هست به این چالش :)

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۲۸
مسافر