گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

آخرین مطالب

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

پشت لپ تاپم. پایتون کد میزنم و شجریان میخونه :

مرغ سحر ناله سر کن.... داغ مرا تازه تر کن

زآه شرربار این قفس را...برشکن و زیر و زبر کن

 .

.

.

با تمام سلول هام دلم خواست قبل از مرگم اثار اینچنینی داشته باشم. 

ملتی تو رو در حافظه هاشون دارند. ملتی به اینکه ایرانی هستن و تو هم ایرانی بودی افتخار میکنن...و قلبشون برای از دست رفتنت مچاله میشه. ملتی عاشق اثاری هستن که تو به جا گذاشتی...

ای کاش ادم های این مدلی عمر طولانی داشتن. ای کاش عمر جاودانه داشتن. ای کاش کلا نامیرا بودن...

++دانلود اهنگ مرغ سحر از حضرت استاد

++عنوان پست:  تکه ای از شعر مرغ سحر از استاد ملک الشعرای بهار

۰ نظر ۱۸ مهر ۹۹ ، ۱۱:۰۶
مسافر

اومدم به خاطر اتفاقی که همین نیم ساعت پیش برام افتاد

یه پست به مجموعه پستهای "تجربه نوشت" این وبلاگ اضاف کنم؛

یادم اومد که قبلا اینجا راجع بهش گفتم.

و لذا دوباره به خودم یاداور میشم که:

ای مسافر؛ سعی کن احمق نباشی تو زندگیت!

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۳
مسافر

تمام شد. مراحل تسویه حساب و فارغ‌التحصیلی دیروز تمام شد و من فارغ‌التحصیل شدم. یک لیسانس به تعداد لیسانس‌های این مملکت اضاف شد. وقتی به دوران کارشناسی فکر میکنم مجموعه ای از فیلم های کوتاه ِپنج الی ده ثانیه‌ای از جلوی چشمانم عبور میکند. جنگیدن‌ها بر سر تاریخ میانترم و ارائه‌ها. پروژه‌هایی که بلد نبودم. پروژه‌هایی که بلد بودم. ارائه‌هایم که خون به دل بعضی ها میکرد. امارگرفتن از سال بالایی ها. فلان استاد چطور هست؟ دست به نمره‌اش چطور هست؟ حضور غیاب چطور؟ جزوه‌اش را میفرستی؟ دکتر فلانی بهتر نیست؟ پیگیری‌های اول ترم برای برداشتن دروس اختیاری و عمومی بیشتر. برای اینکه معدل کُل را تا اسمان هفتم هم که شده بالا بکشم. پیاده روی های خانه تا چهارراه پارکینگ. فیلم گرفتن ها و اهنگ و سخنرانی و کلمات زبان گوش کردن‌های توی سرویس دانشگاه. سلفی که غذایش را نهایتا سه بار خوردم. پیمودن هزار باره ی لاین اساتید. یک ساعت یک ساعت رفع اشکال کردن ها. معذب شدن‌ها. ازمایشگاه فیزیک دو و خندیدن های اهسته و یواشکی من و دوستم از فرط بلد نبودن و پرت بودن از ماجرا. شب پایانترم ازمایشگاه ریز پردازنده. احساس من بعد از میانترم ریاضی مهندسی. به قول یکی از بچه ها, حیف ان همه خواندن. عشق توام با خجالت و بلد نبودنم نسبت به استاد مدار منطقی و مدار الکتریکی و ریاضی مهندسی. لعنتی. هنوز هم توی ذهن من جذاب ,جدی, مَرد ... خلاصه کنم مطبوع و مطلوب است! ترم اخر و کرونا و مجازی شدن. توهین ها ,تحقیرها , تیکه‌ها و طعنه هایی  که از جانب هشت نُه نفر از دختر پسرهای ورودی شنیدم. چرا که سوالاتی که برای درس تجارت طرح کرده بودم از نظر انها سخت بود! ساعت‌ها پای لپ تاپ نشستن و داده جمع کردن و تحلیل اماری زدن برای پروژه ی پایانی که قرار شد مقاله بشود. مقاله‌ای که معلوم نیست کی چاپ شود. اسم من نفر چندم باشد. تمام شد. مراحل تسویه حساب و فارغ‌التحصیلی دیروز تمام شد و من فارغ‌التحصیل شدم. یک لیسانس به تعداد لیسانس‌های این مملکت اضاف شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۹ ، ۲۰:۱۶
مسافر