گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

هیچ چیزی

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۲۶ ب.ظ

این پست اینجا بمونه به یادگار از اولین روز اردیبهشت ماه ۱۴۰۲.

از بهار ۱۴۰۲ که تنها تفریح و دلخوشی امثال من که یه مشت دانشجو بودیم، پیاده روی های سمت اِرم بود. ایستادن و گوش کردن به موسیقی های خیابونی ارم . گیتار زدنا. باهم خوندنا. که اونم به لطف پلیس و گشت، کاسه کوزه ی اونا، ایضا تفریحات ما رو زدن شکستن و بردن.

همه جای دنیا موسیقی خیابونی یه سبک از موسیقی هست. یه مشت ادم وایسن گیتار بزنن و یه عده ی هم همراهی کنن و بخونن چه اخلالی در نظام پیش میاد که نمیزارین؟

نظامتون به چه چیزایی وابسته‌ست!!!

درسته که باید بگم خدا لعنتتون کنه. ولی بعد از گفتن این جمله، این حقیقت رو باید یاداور بشم که، هیچ چیزی با زور و اجبار دووم نمیاره.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲/۰۲/۰۱
مسافر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی