گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

بایگانی
آخرین مطالب

انگاری یه قانون نانوشته هست که هر موقع میخوام یه شروع دوباره داشته باشم، اول میگیرم دور خونه زندگی. و بعدش هم دوش و به خودرسی و خودمراقبتی... و بعد زندگی انگار restart شده باشه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۰۳ ، ۲۲:۵۸
مسافر

وقتایی که از روتین در میرم، از خودم خوشم نمیاد. 

حتی بدم میاد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۰۳ ، ۲۲:۵۷
مسافر

۴ ماه پیاپی به استاد راهنما پیام دادم که پایان نامه رو تایید کن تا بره مرحله ی بعد واسه بررسی توسط کارشناس دانشکده. مدام هفتگی ایمیل زدم و گاهی هم پیامک. اصلا فایده ای نداشت. انگار که نه انگار. یک هفته، به جای اینکه شنبه ایمیل بزنم کلا ایمیلی نزدم. یعنی ده روز این ادم از من بی خبر بود. و رفتاری که انتظار داشت رو دریافت نکرده بود. در واقع هیچ رفتاری جز سکوت و نبودن، از من دریافت نکرده بود. 

قبلا در اون ایمیل های هفتگی، غر زدن های اکادمیک یک دانشجو رو دریافت میکرد. که اقا تایید کن دیگه. دکتر من دارم جریمه میخورم و ....

 عجیب ده روز بعد از اخرین غرهای اکادمیک این ادم ایمیل زد و اصلاحیه ی پایان نامه رو فرستاد و گفت فرایند رو فرستاده واسه مرحله ی بعد!!! انگاری فقط لازم بود کمی فاصله بگیرم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۰۳ ، ۱۳:۲۴
مسافر