گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

آخرین مطالب

ادم های احمق انواع دارن

یکی از انواعش این هست که یه کاری رو برات انجام میدن ولی بعدش به یکی از طرق زیر گند میزنن به کاری که برات انجام دادن:

۱- با اعصاب خوردی برات انجام میدن. باید چند بار بهشون بگی. اینقدر قبلش بار روانی کشیدی که وقتی اون کار برات انجام شده دیگه قدردان و سپاس گذارشون نخواهی بود.

۲- مدام زحمتی رو که کشیدن یاداوری میکنن... اره خیلی وقت گذاشتم . اینقدر دستم درد گرفت که نگو. خیلی گشتم تا پیدا کردم. و جملاتی از این دست.

۳- دیر بهت اون چیز رو میدن. تاخیر دارن در انجام اون کاری که میتونن برات انجام بدن. این خیلی ارزش کارشون رو کم میکنه

۴- منت میزارن... فکر کنم این از همش بهتر هست. 

 

احمق نباشیم. بزاریم کاری که برای یه نفر انجام میدیم بشه گوشت به تنش. بشه انرژی مثبت. باعث شه رابطه مون قشنگ تر و قوی تر شه. باعث شه حس بهتری داشته باشیم بهم. اینقدر گند نزنیم به همه چیز.

تو که داری هزینه زمانی و مالی و جانی و ... میکنی... دیگه درد و مرضت چیه که گند میزنی به کار خودت.

ضرب المثله هست که میگه گاوه رو هی میدوشی شیر میده هی میدوشی شیر میده اخر یه تاپاله میندازه تو سطل شیر!!!

همونه قصه ی این دوستان.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۹ ، ۲۱:۰۹
مسافر

 GOD: یه ارزو کن.

من : یه همنشین خوب میخوام. غر نزنه. از بدی ها نگه. زیبایی ها رو خیلی بیشتر ببینه. هدف داشته باشه و پر تلاش باشه. راجع به دیگران صحبت نکنه. موج مثبت باشه. اهل ورزش و روتین باشه. داری؟

 

+یادداشت های مسافری که داشت خفه میشد از زندگی کردن در محیطی که پر هست از ادمهای منفی باف و منفی گو و بدون هدف بدون تلاش که همش راجع به بدی ها و بیماری ها و دردها و مجموعه ای از سیاهی ها صحبت میکن. تازه از این چیزا که خسته بشن اسم پسر قلی و دختر اقدس میارن!

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۹ ، ۱۴:۲۸
مسافر

خیلی مهم هست که ادم با خودش رفیق باشه.

خیلی هامون انگاری یه گوشه قایم شدیم که سر بزنگاه مچ خودمون رو بگیریم.

جوری بگیریم و پیچ بدیم که خورد بشه. معلم عربی وار طور.

به تجربه بهم ثابت شده که اگر خواهان پیشرفت و توسعه ی فردی هستم باید اول یاد بگیرم و بعد عادت کنم به اینکه خودم رو دوست داشته باشم. دنبال مچ گیری از خودم نباشم. فرصت بدم به خودم. اگر احساس بدی دارم اگر ترس دارم اگر دارم تنبلی میکنم فرصت بدم یکم. تا بگذره. تا رد شه بره اون حس و حال.

یه مثال شخصی بهتون بگم و برم.

من برای شروع درس خوندن حتی اگر وسط فصل امتحان ها هم که باشم کلا فیزیک بدنم توی step اول فرار میکنه. وسط مثلا فصل۱ باشم راحت فصل رو تموم میکنم. ولی هنگام شروع درس خوندن دقیقا همون گام اول بدنم و کلا ذهنم انگار یه حالت فرار داره. سخت شروع میکنم.

خیلی وقتها در گذشته بابت این ویژگی که البته اصلا نمیدونستم ویژگی هست خودم رو محکوم به دست دست کردن و تنبلی کردن و ... کردم. ولی از وقتی با خودم رفیق تر شدم و بیشتر حال خودم رو میپرسم وقتی میخوام کاری رو شروع کنم این حس و حالم رو میبینم و از اون طرف مغزم داره میگه خوب باید الان درس بخونی با خودم مدل سرکوفت حرف نمیزنم. درست صحبت میکنم. فرصت میدم. از خودم دیگه بدم نمیاد. و میفهمم که این طبیعی هست که توی شروع هر کاری یه ترس داشته باشم.

اجازه بدیم اگر حسی داریم اون حس بیاد ما رو زیر و زبر کنه و رد شه بره. خیلی هم دل به دلش ندیم که بخواد موندگار شه. به مرور میتونیم خودمون رو قوی تر کنیم. که اگر الان یه نصفه روز تعلل داریم برسه به ۲-۳ ساعت و بعد ۱-۲ ساعت و ....

هشتگ: با خودت رفیق باش :)

هشتگ : توسعه ی فردی :)

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۹ ، ۱۹:۱۰
مسافر