رابطه ی سمی انواع داره.
یه نوعش این هست که طرف یه سری از خدمات رو به صورت اهسته و پیوسته در اختیار تو قرار نمیده. به اصطلاح "مودی" هست. روی مود خودش باشه از حالت عادی بیشتر خدمات ارائه میده. روی مود خودش نباشه از حالت نرمال خدمات کمتری رو ارائه میده.
یه مثال بزنم:
والدینی رو در نظر بگیرید که وقتی روی مود خودشون هستن برای بچه شون چند تا چند تا لباس میخرن. و اگر روی مود خودشون نباشن یهو یه دست لباس هم تهیه نمیکنن!
میدونی نتیجه چی میشه؟ بچه الگوریتم اینها رو متوجه میشه. وقتی اینها روی مود خودشون هستن، بچه نیاز هم که نداشته باشه، چند تا چند تا شلوار برمیداره. با یه دونه هم کارش راه میفته ها، ولی سه تا شلوار جین برمیداره. این پول هست که این وسط هرز میره. اون حس متعلق بودن به یه خانواده و باهم برای بعضی چیزها پس انداز کردن، باهم برای بعضی چیزها خرج کردن، برنامه ریزی کردن و خیلی چیزای خوب دیگه هرز میره.
بچه این حس رو داره که وقتی اینها روی مود خودشون هستن، اگر کمتر خرج کنه کسی بهش نمیگه افرین و اصلا کسی متوجه این شخصیت و اصالت و شعوری که داره خرج میکنه نیست. اینکه اون میتونسته بیشتر خرج کنه ولی نکرده چون نیازی نداشته، پارامتر تاثیرگذاری نیست. وزنی نداره. بی اهمیت هست. از طرفی وقتی خانواده روی مود خودش نیست، قرار نیست نیاز بچه به عنوان عضوی از خانواده درک بشه، در نتیجه پاسخی دریافت نمیکنه.
با ادمای اطرافمون اینطوری نباشیم. با مودی بودنمون باعث نشیم فرصت سوءاستفاده فراهم بشه. به ادم ها احساس بدِ "یکی نبودن" ، "با هم نبودن" و "یه تیم نبودن" ندیم.
+این ماجرا یه ور دیگه هم داره. ادم های اطرافمون رو که نمیتونیم تغییر بدیم. ولی خوب میتونیم قلق شون رو بفهمیم. مثل اون بچه، به جای جنگیدن، کار خودمون رو بکنیم!
+همه ی ادم ها روزهای خوب دارن، روزهای بد دارن. اگر این ادم خودمون هستیم سعی کنیم رفتارمون تو روزهای خوب و بد یه بازه ی منطقی داشته باشه. صفر و صد نباشیم. واسه ارائه ی خدمات یا هر چیزی. اگر این ادم، طرف مقابلمون هست، بین شعور و منافع خودمون با قلق و لِم اون، تعادل رو برقرار کنیم.