گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۸ مطلب با موضوع «رویای این روزا» ثبت شده است

مثلا یکی از شب های همین تابستان باشد. ساعت ۲۰:۰۰. خورشید دست از سرمان برداشته باشد. با کلی وسواس و دقت، آن شال پلیسه‌ی آبی را با  مانتوی سفید و  آن شلوار گشاد آبی سِت کنم. کیف و کفشم هم سفید باشد. آرایش خیلی خفیفی داشته باشم. ادکلن wood را زده باشم. منتظر رسیدن "تو" باشم. اسمت روی صفحه ی گوشی پیدا شود. بردارم. آماده باشم اما بگویم: " پنج مین دیگه دم دَرم. رسیدم بهت ". مثلا دارم تو را منتظر میگذارم. برای اخرین بار سراندرپای خودم را در آینه ی قدی برانداز کنم. لاحول ولا قوه الا بالله بخوانم که خدا مهرم در دل تو، و مهرت در دل من را زیاد کند. 

در را باز کنم. پشت در با یک شاخه گل رز سفید درشت که طراوت از روی آن برایم دست تکان میدهد،  ظاهر شوی. ترکیب صورت زیبات، چشمان پاک و معصومت پشت آن عینک مشکی کائوچویی مستطیلی، موهای خرمایی رنگ فرفری‌ات، همه چیز را از یادم ببرد... نگاهت کنم. نگاهم کنی. و بی هیچ کلام اضافه‌ای سوار ماشین سفید رنگت شوم. همان ماشینی که بارها و بارها، تنها شاهدِ ترک برداشتن ِ شیشه‌ی تنهای‌ام در حضورت بوده است. چیزی بر زبان نیاورم ؛ اما تمام وجودم غرق لذت باشد. بام شهر برویم. عشاق دیگر هم انجا باشند. حرف بزنی و صدات مانند شرابی صد ساله باشد. بوی ادکلنت را با بهشت خدا عوض نکنم. اینقدر وجود لطیفم در حصار پرقدرتِ تو احساس امنیت کند که شرم فرو ریزد.

دعا کنی ای کاش همیشه برای تو بمانم. قند و هِل در دلم اب شود. حرارت از گردنم بیرون بزند. روحم بخواهد تا ابد این لحظه کِش بیاید...

 

+یک رویا نوشت عاشقانه عارفانه

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۱ ، ۲۰:۳۵
مسافر

بعد از پنج سال دوباره خوابگاهی شدم.

خوش حالم؟

اره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۱:۴۱
مسافر

نمیدونم فردا چی پیش میاد.

ساعت ۲/۵ مصاحبه دارم. باید الان بخوابم. که فردا صبح زود بلند شم روی پایان نامه مسلط بشم. روی owasp و isms که توی رزومه ام بهشون تاکید کردم مسلط بشم... یه سری سوال بخونم... یه سری مکالمه تمرین کنم... 

نمیدونم چی پیش میاد... نمیدونم اگر قبول شم چقدر خوش حال میشم. ولی طبیعتا اگر قبول نشم ناراحت میشم. ولی خوب نه خیلی...

نمیدونم بقیه در چه سطحی هستن... چه جوری هستن . اصلا کدومشون قرار هست مصاجبه بگیره.

فردا دست سرنوشت ممکن هست من رو برای تا اخر عمرم از شهری که الان دارم توش زندگی میکنم بکنه بندازه جاهای دیگه.

و یا اینکه به همین وضعیت باقی بمونم حداقل تا یک سال دیگه... 

با یکی از اقایون کلاس هم میکروفون و وب کم تست کردم...

کرونا چیست؟ چیزی که همه چیز را مجازی کرد. حتی مصاحبه های ورود به مقاطع مختلف دانشگاه ها را.

خودم به عنوان یه انسان فقط میتونم محاسبات انسانی داشته باشم و اون دور دورا رو نمیبینم. برام دعا کنین بهترین رقم بخوره.

میام نتیجه اش رو وقتی اعلام کردن میگم بهتون.

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۶
مسافر