گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

آخرین مطالب

۳۳ مطلب با موضوع «daily» ثبت شده است

بعضی از زندگی‌ها عجیب ترسناک هستن!

زن و شوهری رو دیدم که دنبال خونه میگشتن. جلوی بنگاه دار و املاکی باهم دعوا داشتن!

انگار که نه انگار اول باید در خلوت با هم میبستن که دنبال چه خونه ای هستن! و بعد از خونه میزدن بیرون!

ترسناک بود. ترسناک.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۰۳ ، ۲۳:۴۱
مسافر

در سالی که گذشت و داره میگذره یه سری رفتار از ادم ها دیدم که برام جالب بود:

  1. دو تا از هم واحدی های اسبقم، رفتارها و واکنش های بسیار جالبی داشتن. بسیار ادم های ریلکس و بیخیالی بودن. یکیشون با دوستش میخواستن از واحد برن، بعد این آخر ترم کلا گذاشت رفت خونه. یعنی اصلا براش مهم نبود که ترم بعد توی کدوم واحد میفتن، کل زحمت جابه جایی وسایل هاش رو هم انداخت گردن همون دوستش. بسیار ریلکس بود. دومی اسمش مریم بود. کلللل وسایل هاش کف سالن بود. هزار بار سرپرست باهاش دعوای شدید کرده بود سر وسایل هاش. این اصلا انگار که نه انگار. آخر ترم هم که شد وسایل هاش رو کف پذیرایی ول کرد رفت. فکر کن ظرف هاش رو شسته بود نکرده بود بزارتشون سر جاش. همین طور گذاشته بود در ابچک، اصلا براش مهم نبود کسی بخواد ظرف بشوره یا هر چیزی!!!
  2. کیمیا خسروی اوایل که رفته بودن کانادا، توی یکی از فکر کنم پست ها و یا ولاگ هاش میگفت: توی ۱۲ روز باید خونه پیدا کنیم! دوست دارم آدم هایی که چلنج های این مدلی رو به جون میخرن. 
  3. دوستِ یکی از هم آزمایشگاهی ها با معدل ۱۷.۵ از کارشناسی دولتی مادر، و آیلتس ۷.۵ و داشتن یه مقاله کنفرانسی، نتونست پذیرش بگیره از هیچ جا. رفت سربازی!
  4. یه زوج که به چشم خیلی ها خوشبخت بودن، سر سفره ی نهار اعتراف کردن که اگر وقتی مجرد بودن میدونستن که متاهلی و بچه دار شدن اینقدر داستان داره و سخته، هرگز ازدواج نمیکردن!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۰۳ ، ۲۳:۳۲
مسافر

دوستی که مهاجرت بدون خداحافظیش باعث شده بود این پست رو بنویسم، برگشته. حتی نمیدونم کِی برگشته. فقط یکی از بچه ها در گروهی که با باکس دبیرستان دور هم جمع هستیم، گفت که فلانی برگشته ایران. بچه ها دور هم جمع بشیم و بیاین نظر بدین. من؟ سکوت هستم. کس دیگه ای هم واکنش خاصی نشون نداد. انگاری اصلا واسه کسی مهم نیست که برگشته. برداشتم این بود. دوستی مراقبت میخواد. بی خبر بزاری بری، سه سال بگذره، توی این سه سال سه تا پیام هم بین تون رد و بدل نشده باشه، اینطوری میشه که برگشتی ولی کلا از بیخ کسی به کتفش نیست. چون همین ادم ها به کتف تو نبودن. 

+من، این دوست و یه دوست دیگه، یه اکیپ صمیمی سه نفره بودیم در دوران دبیرستان. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۲ ، ۱۱:۱۷
مسافر