تئوری های یک مسافر(۲)
بندهی پول بودن و پول پرست بودن, فقط به این نیست که در یه اداره و سازمانی بهت پول تعارف کنن و تو در ازای اون پول براشون کاری کنی و چیزی رو که میخوان اکی کنی.
همین که برای اون فرزندت که بیشتر پول به حسابت میریزه و حواسش به جیب مامان باباش هست یه جور دیگه دعا میکنی, یه جور دیگه قربون صدقه میری, یه جور دیگه احترام قائلی , اینم یه نوع بنده ی پول بودن هست.
دعای خیر و احترام و عزت و علاقه ... همش پولی شد رفت.
+شاید از بیرون منطقی به نظر برسه که اره این پسر چون بیشتر حمایت مالی میکنه حقش هست و طبیعی هست که بیشتر مورد لطف و احترام باشه. طبیعی هست که برای یه سری از کارها ازش اجازه بگیرن و بهش چشم چشم بگن. حساب دودوتا چارتاست. ولی من نمیتونم راحت بپذیرم . چون دقیقا یه وجه قضیه پول پرست بودن والدین هست. وقتی والدین اون قدرها نیاز مالی نداشته باشن , وقتی پولی از جانب فرزندی به حسابشون ریخته میشه اون برق چشمها چی میگه اون وسط؟ من به برق چشمها میگم بنده ی پول بودن. این در حالی هست که فرزندان دیگه ای هم هستن که خیلی احترام گذار هستن ولی پولی نمیریزن و علاقه و احترام اون مدلی دریافت نمیکنن.
+ادم برای رابطه ی مادر پدر با فرزند یه حساب جداگانه توی ذهنش باز کرده از بچگی. یه قداست خاص قائل هست . نمیشه خیلی مثل بقیه ی رابطه ها حالت سود و زیان بهش داد و راحت بگیم خوب دودوتا چارتاست دیگه!