گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

نامه هایی به تو (۳)

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۰ ق.ظ

#نامه ای به همسرم

سلام عزیزم.

خوبی؟

دلم برات تنگ شده. دلم برای بودنت، اونم همون مدلی که باید باشی، تنگ شده. در واقع دلم برای چیزی تنگ شده که تا حالا حتی یکبار هم نداشته ام. یعنی تو. اومدم باهات حرف بزنم.

در خانواده و بین مردمی زندگی میکنم که کاری کردن که فکر کنم وقتی با تو هستم و با هم ازدواج کردیم انجام دادن کارهای خونه وظیفه ی من هست لابد تو هم باید از صبح تا شب سگ دو بزنی واسه یه لقمه نون حلال و تاوان بلند پروزای ها و توقعات منو بدی و وظیفه ات این هست که کلا مثل دستگاه تولید پول باشی و من هر چی خواستم بخری!!!

انگار که نه انگار هم مرد و هم زن هر دو شکم دارن پس در مقابل اشپزی مسئول هستن. انگار که نه انگار هر دو میرن توالت پس هر دو باید توالت رو بشورن.

بین کسایی دارم زندگی میکنم که اصلا تو مغزشون نمیگنجه که دختر حق طلاق رو داشته باشه. براشون سنگین هست که مهریه دخترشون فقط ۱۴ تا سکه و یا حتی یه دونه سکه باشه. براشون عجیب هست که من تحت عنوان یه دختر بخوام که وقتی ازدواج میکنم حق انتخاب مکان زندگی و خروج از کشور و ادامه تحصیل و جدایی رو داشته باشم... فقط یاد گرفتن یه مهریه ی سنگین برای دخترشون جور کنن... تا جایی که میتونن زور بزنن که تعدا سکه ها رو ببرن بالا... تهوع اور هست. 

بویی از مفاهیمی مثل آزدگی نبردن. با افتخار سند بردگی دخترشون رو امضاء میکنن.

 فقط خانواده ی من نیست. خانواده های زیادی توی ایران اینجوری هستن.  پس بزار کلی حرف بزنم.

توی کشوری هستم که دختر بعد از ازدواجش ظاهرا باید درگیر این باشه که نشون بده واااای چه دست پخت خوبی داره و چقدر کدبانو هست و وای چقدر زندگی جمع کن هست و اصلا زن گری بلد هست...

عزیزم... من میدونم که وقتی با هم هستیم این یعنی تو اون مدل زنها رو نمیخواستی که حالا با یکی مثل من موندی و هستی.

تنم میلرزه و گوشت و چربی بدنم با هم اب میشه وقتی این فکر به ذهنم میرسه که من هم باید این مدل زنی باشم.

عزیزم ... دور برم زنهایی رو میبینم که کلی غر میزنن سر شوهرهاشون که اره باید مبلمان رو عوض کنیم.باید فرش رو عوض کنیم. وسایل خونه و میز نهار خوری جدید بخریم. بعد از اینکه کلی غر زدن یه مقدار پول از شوهرشون میگیرن و مقداری از پس انداز شخصی شون (!!!!!!) رو هم روی اون پول میگذارن و میرن این وسایل رو میخرن و عوض میکنن.

بعد اسم این حرکت اگر گفتی میشه چی؟ میشه زندگی جمع کردن. میشه زن عاقل و فهمیده و زن زندگی بودن...

مگه فرش و مبلمان خونه و وسایل های دیگه متعلق به هر دو نفر نیست؟ چرا فقط زن باید دغدغه ی عوض کردنشون رو داشته باشه؟ اصلا مگه قرار نیست هر دو استفاده کنن چرا وقتی تهیه شد یه جوری هست انگار اون برای شخص تو  لطف کرده و چیزی خریده؟ 

عزیزم اسم این پست رو باید گذاشت خون دل(۱).

میدونم که زندگی من و تو اینطوری نمیشه. میدونم که خدا هوای هر دو مون رو داره.

هر جایی هستی شاد باشی عزیزم.. میبوسمت... دلم برات تنگ شده. کاش همدیگه رو زودتر پیدا کنیم :)

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۰۹
مسافر