تمام شد
تمام شد. مراحل تسویه حساب و فارغالتحصیلی دیروز تمام شد و من فارغالتحصیل شدم. یک لیسانس به تعداد لیسانسهای این مملکت اضاف شد. وقتی به دوران کارشناسی فکر میکنم مجموعه ای از فیلم های کوتاه ِپنج الی ده ثانیهای از جلوی چشمانم عبور میکند. جنگیدنها بر سر تاریخ میانترم و ارائهها. پروژههایی که بلد نبودم. پروژههایی که بلد بودم. ارائههایم که خون به دل بعضی ها میکرد. امارگرفتن از سال بالایی ها. فلان استاد چطور هست؟ دست به نمرهاش چطور هست؟ حضور غیاب چطور؟ جزوهاش را میفرستی؟ دکتر فلانی بهتر نیست؟ پیگیریهای اول ترم برای برداشتن دروس اختیاری و عمومی بیشتر. برای اینکه معدل کُل را تا اسمان هفتم هم که شده بالا بکشم. پیاده روی های خانه تا چهارراه پارکینگ. فیلم گرفتن ها و اهنگ و سخنرانی و کلمات زبان گوش کردنهای توی سرویس دانشگاه. سلفی که غذایش را نهایتا سه بار خوردم. پیمودن هزار باره ی لاین اساتید. یک ساعت یک ساعت رفع اشکال کردن ها. معذب شدنها. ازمایشگاه فیزیک دو و خندیدن های اهسته و یواشکی من و دوستم از فرط بلد نبودن و پرت بودن از ماجرا. شب پایانترم ازمایشگاه ریز پردازنده. احساس من بعد از میانترم ریاضی مهندسی. به قول یکی از بچه ها, حیف ان همه خواندن. عشق توام با خجالت و بلد نبودنم نسبت به استاد مدار منطقی و مدار الکتریکی و ریاضی مهندسی. لعنتی. هنوز هم توی ذهن من جذاب ,جدی, مَرد ... خلاصه کنم مطبوع و مطلوب است! ترم اخر و کرونا و مجازی شدن. توهین ها ,تحقیرها , تیکهها و طعنه هایی که از جانب هشت نُه نفر از دختر پسرهای ورودی شنیدم. چرا که سوالاتی که برای درس تجارت طرح کرده بودم از نظر انها سخت بود! ساعتها پای لپ تاپ نشستن و داده جمع کردن و تحلیل اماری زدن برای پروژه ی پایانی که قرار شد مقاله بشود. مقالهای که معلوم نیست کی چاپ شود. اسم من نفر چندم باشد. تمام شد. مراحل تسویه حساب و فارغالتحصیلی دیروز تمام شد و من فارغالتحصیل شدم. یک لیسانس به تعداد لیسانسهای این مملکت اضاف شد.