گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

مسافرشناسی (۲)

پنجشنبه, ۲ تیر ۱۴۰۱، ۰۸:۳۵ ب.ظ

 ۱) بی نهایت از ادم هایی که جیب خالی پز عالی هستن بدم میاد. 

طرف تو کل زندگیش دوبار نرفته فلان هتل، یه جوری از کافی شاپ و رستورانش حرف میزنه و در لحظه حرفهاش رو تغییر میده که حااااال من یکی بهم میخوره. 

هشتگ: اصیل باشیم. 

 

۲) یه عده هستن که هنوز تو فاز نگفتن ایدی پیجی که ازش مانتو خریدن هستن. تو فار نگفتن جایی که با دوستاشون رفتن کافی شاپ هستن. مثلا بپرسی: "این جایی  که رفتین گفتی خیلی خوب بود، کجاست؟" یهو برمیگرده میگه: "عه یادم نیست" !!!

(وی هنوز مانتوهاش تنش بود و داشت پیج اون کافی شاپ رو که تازه ازش اومده بود به من نشون میداد. یعنی اصلا راه نداره بگه اسمش یادم نیست). 

اینا فازشون چی هست؟ تحت چه الگوریتم و یا فرایندی ، خروجیشون اینطوری هست؟!! 

 

۳) یعنی یه جوری بعضی ها رو نمیفهمم و یه جوری از بعضی از اخلاق ها بدم میاد که وقتی به این فکر میکنم نکنه ادم های نزدیک زندگیم از این اخلاق ها داشته باشن و این مدلی باشن (مثلا همسر اینده ام و خانواده اش) که مو به تنم سیخ میشه!!!

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۰۴/۰۲
مسافر

نظرات  (۱)

در مورد گزینه 1 موافقم. در مورد گزینه 2 باید بگم که اتفاقا خوشحال میشم چیزی که خریدم رو بقیه دوست داشته باشن و بهشون آدرس بدم که برن حتی بعضی از کافی شاپ هایی که کشف میکنم و قشنگن رو به دیگران معرفی میکنم اما یکبار این اتفاق افتاد که کافی شاپی از بس دنج بود دلم خواست برای تنهاییام نگهش دارم و با کسی شریک نشم :)

پاسخ:
فکر کنم منم اون کافی شاپ دنجی که پاتوقم هست رو حاضر نباشم با کسی شریک شم :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی