گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

همون بهتر که نیستی

دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۴۸ ب.ظ

وقتی به این فکر میکنم که حتی اگر یارغاری توی زندگیم میداشتم، باز هم نمیشد هر مشکلی که داشتم رو بهش بگم، دلم نمیخواد کسی توی زندگیم باشه. هر چقدر هم اون یارغار خوب و ادم باشه، هیچ کس اینه ی دق دوست نداره. همه دلشون میخواد یکی باشه باهاش خوش بگذرونن.  باید جلوش نقش یه دختر شاد و موفق و خوش انرژی رو بازی کنی. کو آدم باهم ساختن و باهم شروع کردن و پشت هم بودن؟

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۲۱
مسافر