گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۲۶ تیر ۱۴۰۲

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۳:۴۵ ب.ظ

زندگی توی ایران طاقت فرسا شده. خیلی هم. میخوام فرار کنم. و بعد همین کارهایی که قرار هست اینور انجام بدم رو یه جای دیگه انجام بدم. دارم کد میزنم. کد پایان نامه ام. بعد باید پکیج نصب کنم. pip پکیجم رو نصب نمیکنه. چون vpn ندارم. میخوام vpn بگیرم. خود سایت خرید vpn، بدون vpn بالا نمیاد. اصلا من نه حساب دارم و نه بیت کوین. حالا دور و برم کسی رو دارم که پول بهش بدم و برام اکی کنه (گرچه همین مرحله‌ی گفتن به کسی هم کم داستان نداره). 

خلاصه کنم. تهوع اور هست شرایط. هر بار میام یه ذره امیدوار بشم به کار کردن توی ایران، به این نتیجه میرسم که نه. بهتر هست برم. و بعد اونجا کار کنم. و اونجا باشم. 

 

۰۲/۰۴/۲۶
مسافر