تجربه نوشت (۲۷)
خیلی وقت ها بعضی از ادم های برونگرای اطرافمون، زیاد از حد راجع به دیگران صحبت میکنن با ما. شروع میکنن به از هر دری سخن گفتن. اونم راجع به مسائلی که به ما ربطی نداره. این در حالی هست که تو واقعا هیچ علاقهای به تا این حد شنونده بودن نداری. اینجاست که دو تا گزینه رو به روت هست.
الف) بهش موادبانه و با ادبیاتی که متناسب با رابطه تون هست بگی که نمیخوای بشنوی و برات تعریف نکنه.
ب) باز هم مثل سابق به حرف هاش گوش کنی، رشته ی افکار و برنامه ریزی روزانهی خودت بهم بریزه و دچار خشم درونی شی. که من چرا اصلا به این ادم گوش کردم.
اگر طرف جزء افراد پرتکرار زندگیت باشه، مثلا یکی از اعضای خانواده، گزینهی الف رو بخوای انتخاب کنی، باید خیلی دقت کنی که قلب رابطه آسیب نبینه. و اینکه پای ناراحت شدن طرف وایسی. یعنی بپذیری که اره بهش گفتی نمیخوای بشنوی. ترجیح میدی دچار خشم درونی نشی و افکار منظم تری در نتیجهی این نشنیدن داشته باشی تا اینکه بخوای صرفا یک نفر رو از دست خودت به صورت مقطعی دچار دلخوری لحظه ای نکرده باشی. ذات روابط در ایران اینجوری هست که ناراحت میشن (ناراحت میشیم!).