گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

خونه ی ما، خیلی د...و....ر....ه

شنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۰۹ ب.ظ

یه خونه داشته باشم جوری که هفته ی سوم چهارم شهریور امسال برم داخلش. 

بعد بالکن داشته باشه رو به یه فضایی که صبح ها و شب ها دلم بخواد اون جا بشینم و یه لیوان نوشیدنی بگیرم دستم غرق در فضای فلسفی خودم بشم. 

کنار خونم پارک و فضای سبز امن باشه من هر روز برم پیاده روی. باشگاه باشه من هفته ای سه بار رو باشگاهم رو داشته باشم. فکر کن به یه جایی که کتاب داشته باشه هم نزدیک باشه. اوووووف.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۵/۲۷
مسافر