گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

بعد از اذان که افطار میکنیم ادم سنگین میشه.

 به سختی باید همت کرد نماز رو خوند. 

بعدش چطوری بشینم پای درس؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۱۳
مسافر

من؟

کلافه ام. شنبه ها تقریبا بدترین روز هست. 

یکی از درسای پایه رو گذاشتم برای ترم اخر و الان کلافه ام کرده. سر کلاس مجازیش  استادش اصلا ادمی نیست که ادم رو راحت بزاره. مدام سوال میپرسه و من هم نمره میخوام خوب. تقریبا میتونم بگم تمام جواب دادن هام به این خاطر هست که میخوام حداقل وقت نمره دادن یه ارفاقی چیز شامل حالم بشه. 

تنها کسی هستم که جواب میدم سر کلاس. 

دلم برای خودم و تمام بچه ها و استاد سوخت. اول ترم که خبری از کرونا نبود کلاس حضوری این درس کیپ تا کیپ تشکیل میشد. ۲۰ و خورده ای دانشجو بودیم. 

الان؟ پنج نفر به زور انلاین میشن. 

اعتراف میکنم خود من تمام فعالیت هام به خاطر نمره هست. نیمخوام گند بخوره به معدلم. 

همه ی اینها در حالی هست که برای ارشد میخونم. احتمالا دوباره تعویق نخوره. نمیدونم. شاید هم بخوره. ولی دانشجوی سال اخر باید دغدغه ی ارشد داشته باشه نه درگیر یه همچین درس مضخرفی باشه.

با سوال پرسیدن هاشون با یهو حضور غیاب کردن هاش بایهو مخاطب قرار دادن هاشون نیمزارن ادم به کار دیگه اش برسه. و گرنه من که از خدام بود وقتی این داشت درس میداد من هم راحت تست هام رو میزدم. 

واقعا معلوم نیست سر درس و مشقمون قرار هست این ترم اخری چه بلایی بیاد.

هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. 

این روزا تو شرایطی هستیم که با ریسک میشه برای یه هفته برنامه ریخت. بیشتر که اصلا شدنی نیست. تصمیم گرفتم اسون بگیرم اسون بگذره. 

روزی هزار بار ادم باید به خودش یااوری کنه: فکر نکن فقط اون کاری که فکر میکنی درست هست رو انجام بده. 

یعنی سال دیگه این روزا حالم چطوره؟ کجام؟ دانشجوی ارشدم؟ یا پشت کنکور؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۲۹
مسافر

بنده‌ی پول بودن و پول پرست بودن, فقط به این نیست که در یه اداره و سازمانی بهت پول تعارف کنن و تو در ازای اون پول براشون کاری کنی و چیزی رو که میخوان اکی کنی. 

همین که برای اون فرزندت که بیشتر پول به حسابت میریزه و حواسش به جیب مامان باباش هست یه جور دیگه دعا میکنی, یه جور دیگه قربون صدقه میری, یه جور دیگه احترام قائلی , اینم یه نوع بنده ی پول بودن هست. 

دعای خیر و احترام و عزت و علاقه ... همش پولی شد رفت. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۱۴
مسافر