گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

آخرین مطالب

۲۶ مطلب با موضوع «کوفتی نوشت» ثبت شده است

به ازای هر یه دونه خواستگاری که زنگ خونمون رو میزنه، و از نظر همه‌ی عالم خیلی پسر برازنده ای هست و همه چی تموم هست، ولی از نظر من اونی نیست که باید باشه، افسردگی ماژور میگیرم. و حتی گاهی یه جون از جونام کم میشه.

 

+خدا؟ میشه لطفا من اصلا تا اطلاع ثانوی خاستگار نداشته باشم؟ یعنی کلا کسی به تلفن خونه‌ی ما واسه امر ازدواج برا مسافرخانوم تماس نگیره؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۱ ، ۱۶:۱۶
مسافر

ادامه ی پست قبل اصلا خوب نبود.

برگشتم خوابگاه و دیدم بچه ها توی محوطه دارن شعار میدن.

وقت ورود به محوطه هم، هیچ وقت کارت دانشجویی چک نمیکردن که اینبار کردن. 

بهشون join شدم. و اینقدر شعار دادیم که با گلو درد خوابیدم. 

با گلودرد و اضطراب و استرس.

مانتویی که تنم بود رو رسما نمیتونم دیگه توی این شهر بپوشم. 

دیشب وقتی میخواستم بخوابم، هیچ اثری از اون حسای خوبی که دیروز بعد از ظهر، نزدیکای غروب داشتم، نبود. پر بودم از ترس، دلهره و گیجی... 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۰۱ ، ۲۰:۰۱
مسافر

"دور بودن" میتونه یه نعمت باشه! 

گاهی اوقات وقتی به یه ادم و یا به یه جمعی نزدیک میشی، تازه گند خیلی چیزا بالا میاد!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۳۲
مسافر