گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

۳۱ مطلب با موضوع «daily» ثبت شده است

پنج تا سررسید پر از خاطره داشتم.

خاطره‌هایی که برخواسته از عقل 

منطق

عرفان

هورمون

و چند تا چیز خانه خراب کن دیگه بود.

همه رو به اتش کشیدم. 

چرا؟

اونها گنجینه‌های من بودن. 

اونها خصوصی ترین چیزهای من بودن. 

خاطراتی که عمدتا از مسائل درسی

بیرون رفتن

و همین زندگی روزمره ی عادی گفته بودم. 

نه خاطره ی عاشقانه‌ای در اونها بود. 

و نه جرم و جنایتی...

مجموعه‌ای از خاطرات خیلی خیلی روزانه و معمولی.

اما هر چه که بود خصوصی بود. 

احساس امنیت نمیکردم. 

فکر اینکه همین معمولی‌ها رو کسی بخونه مثل خوره روحم رو میخورد. 

تصمیم گرفتم نباشن. 

اتش زدم همگی رو .

توی یه اتش بزرگ.

حالا دیگه گنجینه ای نیست.

حالا دیگه فکر اینکه کسی معمولی های من رو بخونه و یا بعد از مرگم چه اتفاقی برای اینها بیفته مثل خوره روحم رو نمیخوره.

حالا میتونم با ارامش بیشتری بمیرم.

همین کار رو چند وقت پیش با دفتر محاسبه ی نفسم کردم. 

چند سالی از اتش زدن سررسید ها میگذره. 

هنوز پشیمون نشدم. 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۵ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۲۲
مسافر

بعضی اوقات٫ واقعا این سوال برام پیش میاد که٫

من پاکم؟ یا "احمق" و "ساده لوح" و "بچه نَنِه" و  "از تو کارتون دراومده"؟

اینقدری که دخترای هم سن و سالم با من فرق دارن و ادبیاتشون و محتواهایی که به اشتراک میزارن٫ از نظر من رکیک و چرت و اشغال و حتی وحشتناک و ترسناک هست!!!

 

 

+غارم ارزوست.یه غار میخوام. صبح تا صبح برم شکار.ظهر روی اتیشی که خودم درستش کردم بپزم شکار رو و ادامه ی ماجرا...

+چطوری بعضی ها با این شدت سوشال مدیا جرئت به بچه‌دار شدن میکنن؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۲۲:۳۷
مسافر

قبلا اینجا بهتون گفته بودم که ارشد قبول شدم. دانشگاه مذکور نحوه ی ثبت نام و مدارک مورد نیاز(برای ثبت نام استعداد درخشان) رو هنوز روی سایتش اعلام نکرده. کارشناس مربوطه هم تلفنش رو جواب نمیده. دیگه اجبارا دیروز به تحصیلات تکمیلیشون ایمیل زدم و امیدوارم جوابم رو بده. که هنوز نداده. مساله اینجاست که ثبت نام ما با بچه هایی که از طریق کنکور ارشد میان هم زمان هست و نتیجه های نهایی اونها صد در صد تا هفته ی اینده میاد. و هفته ی اینده زمانی هست که تمام دانشگاه ها رو به خاطر کرونا تعطیل اعلام کردن و قاعدتا من نمیتونم برم و مدارک فارغ التحصیلی و فلان فرم و .... از دانشگاه کارشناسیم بگیرم. در نتیجه مدارک ارشد من ناقص میمونه. و نمیدونم در این شرایط چه بلایی سر ثبت نام من و شروع کلاس های من میاد. 

از یه طرف میگم خوب وقتی تا الان مدارک رو اعلام نکردن خوب بیخیال که نیستن لابد یه سری تمهیدات اندیشیدن دیگه!!!بعد میگم نه بابا... تو باید به فکر کار خودت باشی. به اون موقعی فکر کن که کسی تلفنت رو جواب نمیده و فقط یه لینک گذاشتن گفتن وارد این لینک شوید و ثبت نام کنید. 

بعضی اوقات شک میکنم که من یه ادم پیگیر و عاقل هستم و یا ادمی هستم که زیادی حرص میخوردم و عجله دارم!  از طرفی یکی دیگه از ترسهام هم درسهای ارشد هست. گاهی میترسم و احساسات منفی بهم هجوم میارن. که مبادا مهارت هام کافی نباشن...مبادا کم بیارم. با این مجازی شدن ادم به سال بالایی ها هم دسترسی نداره که بخواد ازشون کمکی بگیره. 

خلاصه این روزها رو در حالی سپری میکنم که اخر شب ها تمایل شدیدی به تایپ کردن٬ قهوه نوشیدن ٬ قدم زدن و پیاده روی های پاییزی دارم ولی به خاطر کرونا به حیاط خونه برای قدم زدن بسنده میکنم. قهوه نمیخورم چون اخر شب قطعا خواب رو که بدنم احتیاج داره از من میگیره.فقط یک تایپ کردن برام میمونه.

و البته اخر شب ها با این عذاب وجدان که چرا به برنامه هام نرسیدم سر به بالشت میزارم و کارهای فردا رو مرور میکنم. 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۹ ، ۰۷:۵۹
مسافر