گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

آخرین مطالب

++برای پولت ارزش قائل بشو. یعنی که چی راننده تاکسی و اونی که پشت باجه هست و فروشنده و چقال و بقال در میان میگن ببخشید ما خورد نداریم تو هم خیلی راحت میگی اشکالی نداره؟!!!

اره هزار تومن دو تومن چیزی نیست. ولی این فرق داره با اینکه برای پولت ارزش قائل نباشی. 

خوب کارت ازت گرفتن؟ کارت بکش عزیز من! کارت بکش... بعدش حواست باشه پول خورد داشته باشی. به پدر بگو از بانک برات بگیره. 

 

++ با کسی رفت و امد نکن که وقتی از در کافی شاپ زدی بیرون فوری حساب کنی چقدر کرایه ی اسنپ رفت و برگشتت میشه چقدر پول غذات شد وقتی جمع زدی فوری به این فکر کنی که اره میتونستم با این پول دو تا روسری بخرم. و تا رسیدی خونه وقتی داری صورتت رو میشوری به خودت توی اینه بگی : "از این بیرون رفتن من را چه حاصل؟"

 

++رفت و امد با ادم های مفید که روحیاتی متفاوت با تو دارن میتونه مفید باشه. امکان اینکه تو رو رشد بده صفر نیست. 

ولی این تبصره میخوره و احتیاط داره.

اولا که باید حتما ادم مفیدی باشه. بهش فکر کن . ایا واقعا ادم مفیدی هست؟

 دوما چقدر و در چه چیزهایی با تو تفاوت دارن؟ اگر ارزش هاشون با تو ۱۸۰ درجه متفاوت باشه و تو باعث خجالت و شرمت باشه که به کسی بگی اینها دوستای من هستن و بخوای معرفیشون کنی این رفت و امد باید قطع شه. این رفت و امد  بی فایده هست. و اصلا احتمال اینکه سود و منفعتی هم درش تبادل بشه نزدیک به صفر هست.

  یکی از راه هایی که میشه تشخیص داد ایا رابطه ای اینچنین هست یا نه اینه که قبلش فکر کنی با این طرف چه وجه اشتراکی داری؟ اصلا وقتی برید اونجا بشینید حرفی برای گفتن دارین؟ یا هی به سکوت میرسه مکالمه ها؟ وقتی طرف نه از نظر درسی نه عقیده ای نه کاری و نه لایف استایل و نه هیچ چیز دیگه شبیه تو که نیست هیچی کاملا در تضاد هست خوب نباید باهاش رفت بیرون و نباید پیشنهاد بیرون رفتن رو داد. 

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۵۶
مسافر

شماره۱: هیچ وقت خانواده ی پدریت رو جلوی همسرت گنده نکن. که بعدا بخوای به خاطر گنده کردنت دروغ بگی و یا توی یه سری چیزا بمونی و اعصابت خورد بشه.

 

شماره ی ۲: هیچ وقت همسرت رو جلوی خانواده ی پدریت کوچیک نکن. اگر مساله و مشکلی دارین و یا رفتاری داشت که باهاش مشکل داشتی کلا عیب و نقصی داشت به خانواده ی پدریت مادرت خواهرات و ... نگو.

بعدا واسه خودت بار روانی ایجاد میشه. دیگه همسرت رو اون جوری که باید حساب نمیکنن و وقتایی که تو عاشقانه همسرت رو دوست داری بابت اینکه اون احترامی که مد نظرت هست و اون شانی که میخوای رو از سمت خانواده ی پدریت دریافت نمیکنه اذیت میشی.

 

شماره ی ۳: از ابتدای ازدواجت "یک خانواده ی دو نفره" رو برای همسرت خانوادش و خانوادت جا بنداز.

اینکه یک خانواده ی مستقل هستید. برای بیرون رفتن مسافرت رفتن- خرج و مخارج -هزینه ها- دیزاین خونه- ماشین خریدن- زمان عروسی- رفت و امد ها و... قرار نیست با کسی هماهنگ کنید. 

 

هشتگ: یادگیری از زندگی بقیه .

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۵۲
مسافر

بلاگردون چالش گذاشته. 

کسی من رو دعوت نکرده. از وقتی هویتم رو عوض کردم که راحت تر بنویسم حجم قابل توجهی از ارتباطات مجازیم کم شد. 

میرفتم وبلاگ دوستام کامنت میزاشتم میدیدم عه طرف رسمی جواب داد. تعجب میکردم یکم ناراحت میشدم.بعد یادم میومد من دیگه ...... نیستم. من مسافرم. من یه هویت جدیدم. کل این فرایند تعجب کردنم و ناراحت شدنم و فهمیدنم و ... چند ثانیه بیشتر طول نمیکشید.

بگذریم. 

دلم خواست توی این چالش شرکت کنم.

اینم از قاب دلخواه خانه ی من.

بالکن خونه ای که یک هفته ای هست درش مستقر هستم. توی شهری که دانشجو شدم.

و هفته های اینده هم احتمالا توی همین خونه باشم تا خوابگاهم اکی بشه. و برم خوابگاه. 

غروبای دلربایی داره. 

از بالا که پایین رو نگاه میکنم وجودم غرق یه لذت همراه با حسرت میشه.

دلم میخواست چند تا چیز نبود و به جاش چند تا چیز دیگه بود. 

مثلا کرونا نبود. یه ماشین بود. با یه ادم هم روحیه و پایه. با هم میرفتیم همون جایی که من دوست داشتم.

حرف میزدیم. سکوت میکردیم. خیره میشدیم. نفسسس میکشیدیم. نفسهای عمیق... توی راه رفت و برگشت هم اِبی گوش میدادیم. اهنگ "جاده های نرفته"...

++هر کی خوند این پست رو دعوت هست به این چالش :)

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۲۸
مسافر