گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

آخرین مطالب

تمام شد. مراحل تسویه حساب و فارغ‌التحصیلی دیروز تمام شد و من فارغ‌التحصیل شدم. یک لیسانس به تعداد لیسانس‌های این مملکت اضاف شد. وقتی به دوران کارشناسی فکر میکنم مجموعه ای از فیلم های کوتاه ِپنج الی ده ثانیه‌ای از جلوی چشمانم عبور میکند. جنگیدن‌ها بر سر تاریخ میانترم و ارائه‌ها. پروژه‌هایی که بلد نبودم. پروژه‌هایی که بلد بودم. ارائه‌هایم که خون به دل بعضی ها میکرد. امارگرفتن از سال بالایی ها. فلان استاد چطور هست؟ دست به نمره‌اش چطور هست؟ حضور غیاب چطور؟ جزوه‌اش را میفرستی؟ دکتر فلانی بهتر نیست؟ پیگیری‌های اول ترم برای برداشتن دروس اختیاری و عمومی بیشتر. برای اینکه معدل کُل را تا اسمان هفتم هم که شده بالا بکشم. پیاده روی های خانه تا چهارراه پارکینگ. فیلم گرفتن ها و اهنگ و سخنرانی و کلمات زبان گوش کردن‌های توی سرویس دانشگاه. سلفی که غذایش را نهایتا سه بار خوردم. پیمودن هزار باره ی لاین اساتید. یک ساعت یک ساعت رفع اشکال کردن ها. معذب شدن‌ها. ازمایشگاه فیزیک دو و خندیدن های اهسته و یواشکی من و دوستم از فرط بلد نبودن و پرت بودن از ماجرا. شب پایانترم ازمایشگاه ریز پردازنده. احساس من بعد از میانترم ریاضی مهندسی. به قول یکی از بچه ها, حیف ان همه خواندن. عشق توام با خجالت و بلد نبودنم نسبت به استاد مدار منطقی و مدار الکتریکی و ریاضی مهندسی. لعنتی. هنوز هم توی ذهن من جذاب ,جدی, مَرد ... خلاصه کنم مطبوع و مطلوب است! ترم اخر و کرونا و مجازی شدن. توهین ها ,تحقیرها , تیکه‌ها و طعنه هایی  که از جانب هشت نُه نفر از دختر پسرهای ورودی شنیدم. چرا که سوالاتی که برای درس تجارت طرح کرده بودم از نظر انها سخت بود! ساعت‌ها پای لپ تاپ نشستن و داده جمع کردن و تحلیل اماری زدن برای پروژه ی پایانی که قرار شد مقاله بشود. مقاله‌ای که معلوم نیست کی چاپ شود. اسم من نفر چندم باشد. تمام شد. مراحل تسویه حساب و فارغ‌التحصیلی دیروز تمام شد و من فارغ‌التحصیل شدم. یک لیسانس به تعداد لیسانس‌های این مملکت اضاف شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۹ ، ۲۰:۱۶
مسافر

سلام. 

بچه ها یه سر بزنین اینجا. یه طرح خیلی خوب و خوشمزه هست :)

خلاصه اش اینه که قرار هست بهمون کتاب الکترونیک رایگان هدیه بدن :) 

ولی فقط به ۲۰۰۰ نفر اول. 

زود باشین تا دیر نشده :)

 

+خودم از طریق بانوچه فهمیدم. دستش درد نکنه :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۰۹
مسافر

فرض کنید برای تولد خواهرتون میرید از یه پاساژ مشهور یه دونه روسری میخرید. اونجا جای مشهوری هست ولی خوب این روسری رو به قیمت خیلی خوبی میخرید. اف خورده و شما با ۴۰ تومن هدیه تون رو میخرید. 

وقتی هدیه رو بهش میدید تشکر میکنه و تموم میشه.

ولی بعد از طرق مادرتون میفهمید ظاهرا هدیه تون چنگی به دل نمیزده.

شما میدونین که اگر بفهمن این رو از فلان پاساژ خریدین نظرشون برمیگرده پس اسم پاساژ رو میگید و مادرتون هم تاکید میکنه که اگر بهش نگی از اینجا خریدی فکر میکنه رفتی فلان جا (اسم یه جایی که جنس های بیخورد داره رو ذکر میکنه) یه روسری ۵۰ تومنی!!! خریدی براش.

همین طور که داری به خواهرت اسم پاساژ رو میگی مارک یه روسری که روش قیمت زده ۱۳۹ هزار تومن هم بهش میدی و میفهمه که این روسری قیمتش ۱۳۹ هزار تومن و از فلان پاساژ مشهور هست و اوضاع کمی بهبود پیدا میکنه.

 

+الان چه حسی دارین؟(خودت رو جای ادم داستان بزارین)

+به نظر شما این دروغ هست؟ دروغ مصلحتی هست؟

+چرا وقتی میشه با یه مارک که روش عدد ۱۳۹۰۰۰ درج شده به طرف حس بهتری داد این کار رو نکنیم؟ هم پول ما سیو شده هم اون خوش حال هست!

+ به نظرتون واقعیت ها گاهی زندگی رو تلخ و یا حتی به اتش نمیکشن؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۴۸
مسافر