گاه نوشته های یک مسافر

این جا, یک مسافر که دوست دارد موهایش را آبی کند و بلند بلند اواز بخواند مینویسد...نوشته هایی که برخواسته از عقل, منطق, هورمون, عرفان, احساس و چند چیز خانه خراب‌کُن دیگر است!!!

بایگانی
آخرین مطالب

روز هایی رو سپری میکنم که داشتن یه ادم هم‌روحیه صرفا یه "دوست داشتنی ِدست‌نیافتنی" نیست

تبدیل شده به یه نیاز حیاتی و ضروری. 

خدا خودش به خیر کنه.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۴۵
مسافر

یکی از فانتزی هام اینه که وقتی میخوام برم دست شویی توی حیاط اون گنجشک هایی که توی مسیر هستن پرواز نکنن برن! یعنی نترسن از من! کلا دوست دارم تو جمع گنجشک ها باشم . منو قبول کنن :|

خوب فانتزیم ِ:| 

چی کارم دارین :|

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۳۰
مسافر

 یکی از رویاهای این روزام اینه که وقتی خواستم ازدواج کنم مراسمی بگیرم که توی اون فقط دوست و رفیق و همکارام باشن. همکارها و دوستای من و همسرم. 

نه اقوامی که تمام رابطمون خلاصه شده توی تبریک و تسلیت اونم مجازی. حضوریش هم که فقط همدیگه رو توی عروسی و مراسم ختم میبینیم. 

یه عصر تا شب دعوتشون کنیم به عصرونه و شام و کلی خنده و خوش گذرونی. 

پول چیزی که اینقدر ارزش و اهمیت داره این روزا و از پول مهم تر معرفت و زمان رو ادم باید خرج کسایی بکنه که به دردش میخورن. 

نه یه مشت ادم که وقتی خواستی ازدواج کنی میخوان ته توی قضیه رو دربیارن که وای چطوری اشنا شدین. وای عروس کجایی هست داماد از کجا اومده و ....

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۶
مسافر