مسائل مربوط به خوابگاه و فکر و خیال های بعدش، بهم احساس خشم، تنفر، بدبختی و استرس میده.
مسائل مربوط به خوابگاه و فکر و خیال های بعدش، بهم احساس خشم، تنفر، بدبختی و استرس میده.
دغدغه ی دانشجو، مخصوصا تحصیلات تکمیلی نباید چیزی جز درس باشه. و این در حالی هست که بنده در یک دانشگاه مثلا رنک یک (جون عمه شون) اینقدری که خوابگاه برام بار روانی ایجاد کرده، پایان نامه بار روانی ایجاد نکرده!!!
همین ها رو که ادم میبینه مطمئن میشه این مملکت جای موندن نیست!
ساعت پنج صبح است. بیدار شده ام. کافی میکس در دست رفتم که در محوطه ی خوابگاه قدم بزنم. سرپرست شب اجازه خروج از ساختمان خوابگاه را نمیدهد. میگوید خروج ساعت شش به بعد است.
به مستند آلبرتا فکر میکنم. به اینکه در یکی از این مستند ها، یکی از راوی ها میگفت در EPFL مرز مشخصی بین شهر و دانشگاه نیست. برای ورود به دانشگاه نیازی به مجوز نیست. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!